جدول جو
جدول جو

معنی بغ هادائن - جستجوی لغت در جدول جو

بغ هادائن
بخار دادن، بخور دادن سر و صورت به منظور درمان بعضی بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحریک کردن، انگولک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ هدائن، راست و استوار نشستن که گاه نشان خود بینی است، دراز کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بخور دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم سوز کردن چیزی، روی شعله گرفتن مرغ پرکنده برای سوزاندن، ته.، بلعیدن، فرو بردن لقمه ی بزرگ در دهان با فشار و سختی
فرهنگ گویش مازندرانی
یاد دادن، آموختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پوشاندن، پنهان کردن، کتمان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
به چیزی تکیه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
به طرف جلو فشار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تیز کردن ابزار فلزی مقل تبر، دهره، کج بیل، تیشه، قیچی، کارد
فرهنگ گویش مازندرانی
بلعیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دقیق شدن، عاشق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رها کردن حیوانات یا پرنده، خارج کردن باد شکم
فرهنگ گویش مازندرانی
سست شدن، زیر درویی
فرهنگ گویش مازندرانی
گیر دادن، چسباندن، ضربه زدن، پادادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترشح ادرار و اسهل
فرهنگ گویش مازندرانی
جواب مثبت پدر و مادر عروس به خواستگار
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخاندن و سرخ کردن و تفت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
فشار دادن، در تنگنا قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
با فشار قرار دادن جسمی بین دو چیز، منگنه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی